ارمیا، کولوچه عسلی ارمیا، کولوچه عسلی ، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 25 روز سن داره
ایلمان،کولوچه مرباییایلمان،کولوچه مربایی، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 15 روز سن داره

ღ کولوچه های مامان ღ

قاصدک خوش اومدی

       سلام دوستای خوبم. یه خبر خوب دارم. وبلاگ قاصدک دوست داشتنی من وبلاگ یکی از دوستای خوب منه، مدتی بود این وبلاگ برقرار شده بود و مامان قاصدک منتظر قاصدکش بود، حالا باید بگم که این قاصدگ سفید و زیبا مدت کوتاهیه که اومده توی دل مامانش و همه رو خوشحال کرده. قاصدک جونم خیلی خوش اومدی . ایشالله روز به روز در پناه خدای عزیزمون رشد کنی و ماه بشی و بیای تا ببینیمت. امیدوارم دوست خوبی برای ارمیای من باشی. این هم آدرس وبلاگ ، حتما ببینین. http://www.za-ghasedak.niniweblog.com/ ...
30 فروردين 1391

ارمیا در باغ وحش

5 شنبه و جمعه آخر هفته خوبی بود. همش گردش بودیم. بعد از یک هفته کاری خوش گذشت. 5 شنبه که من و بابایی و ارمیا رفتیم باغ وحش ارم. ارمیا تا الان ببر و شیر و خرگوش و ... رو توی کتاب ها دیده بود و براش شعرهاش رو می خوندیم، تصمیم گرفتیم بریم  باغ وحش تا از نزدیک هم با اونها آشنا بشه. اول براش عجیب بود و با تعجب نگاه می کرد ولی بعد انقدر خوشش اومده بود که دستش رو هم به ما نمی داد و بدو بدو می رفت دم قفس ها و با خوشحالی نگاهشون می کرد. جمعه هم به اتفاق 6 - 7 خانواده رفتیم آب اسک که توی پست بعدی یادی از خاطره اون روز می کنیم. این کیه منو بغل کرده؟! بدوییم بریم یه جای دیگه ببینیم دی...
26 فروردين 1391

امان از دست این کلوچه

اول یه چند تا عکس از جمع کردن اثاثیه قبل از عید بگذارم. امان از دست این کلوچه که رفته بود توی کارتون و ما هر چی میگذاشتیم توی اون می دیدم سر 1 ثانیه توسط این جوجه طلایی از کارتون خارج میشه . تا چشم می گردوندیم آقا توی کارتون نشسته بود. یک بار هم افتاد و لپ خوشگلش کبود شد. الهی بمیرم. البته از حق نگذریم گاهی کمکمون هم می کرد و وسیله ها رو از من می گرفت و می داد به بابایی تا بسته بندی کنه. خلاصه خیلی بهش خوش گذشت. لپش کبود شده طفلی بلای مامان، دمکنی رو مثل کلاه گذاشته بود سرش این هم یکی از کمک های توپش به مامان و بابا تو خونه جدید. بچم توی اثاث کشی حسابی شلخته شده بود. ...
19 فروردين 1391

سال نو مبارک

سلام مامانم. ببخش منو که انقدر دیـــــــــــــــــر اومدم برای آپ کردن وبلاگ. آخه اول اثاث کشی و بعد هم هنوز برای خونه جدید تلفن ثبت نام نکرده بودیم و وقت هم نکردیم که دنبالش بریم و بدون اینترنت و خلاصه بعد هم عید دیدنی و دید و بازدید و اینجور حرفها. دیر و زود داشت ولی سوخت و سوز نداشت. سلام به دوستای گلمون که تنهامون نذاشتن و با کلی پیغام غافلگیرمون کردن. ممنون از همه شما. امیدوارم سال سراسر شـــــــــــاد و پر از برکـــــــــت رو آغاز کرده باشین و بهتون هم خوش گذشته باشه. دل من و ارمیا براتون تنگ شده بود. به ما که خوش گذشت. خواهری عزیزم هم به جمعمون پیوسته بود و پرهام عسلم هم همبازی ارمیا شده بود. علی و پرهام و ارمیا ...
19 فروردين 1391
1